دلم نمیخواد تو این شرایط پر از خستگی و خواب آلودگی بنویسم.اما حیفه ثبت نشه.واقعا حیفه

موقعیت هم جوریه که فقط الان میتونم بنویسم.توی حالتی که از خستگی خوابم برده و بیدار شدم شام خوردم و کلی کار درسی وغیر درسی دارم که تا فردا که 5 صبح بیدار میشم بایدانجام بشه و الانم انقدر خسنه ام که با یه دست تایپ میکنم و دست دیگه م وزن سرمو به عهده گرفته

خب 

نه که مثل دیروز هوا خفن بوده باشه و خلقمون بالا بوده باشه.

اما چی بهتر از این که فامیلتو برای چندمین بار صدا کرده باشه.

که توی راهرو ایستاده باشی و به سمتت بیاد و بگه یه مسئولیت خیلی سخت و سنگین میخوام بهت بسپرم

چی بهتر از اینکه کسی که خیلی قبولش داری بفهمه داغونی مجددا حالت رو بپرسه و بعد شروع کنه به گفتن

چی بهتر از اینکه بگه بهت افتخار میکنه و خودتم باید به خودت افتخار کنی که بگه همیشه همینطوری بمون و این احساس رو در خودت داشته باش

حرف های فوق العاده ای بهم زد.اما اون لحظه حالم انقدر مساعد نبود که همش رو به خاطر بسپارم.کار خاصی نکردم.یعنی حتی اون مسئولیت رو هم نتونستم کامل کنم.اما تلاشم رو کردم.هرچند نتیجه موفقیت آمیز نبود چندان.

کار خاصی نکردم حقیقتا.از استاد که کسب اجازه کردم برای دادنش، تعریف شنیدم.گفت چقدر نوع دوستی.من اگه بودم به این راحتی این کارو نمیکردم .اما من از همون اولین بار که علاقه نشون داد تو فکرش بودم که بهش بدم و مقاومت کردم چون نمیدونستم دادنش کار درسته یا نه و هم اینکه هدیه بود برای خودم.

اما خب با رضایت دادم بهش و اون خوشحالی و ذوقش چقدر حال خاصی بهم بخشید.وقتی موقع رفتن دوتایی بهم لبخند زدیم و دست میکشید روی مچ دستش

هعی خدا

چقدر بغضم گرفت وقتی دیدم نیومدن دنبالش.نمیدونم کیو مقصر بدونم بابتش.

.

حرف زیاد بود. اما آشفته تر از ایننمیشه :

خاصی ,اینکه ,باشه ,خاصی نکردم ,بوده باشه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه طراخان معمار دانستنی های شیمی نم نم بارون نمایندگی فروش قارچ و قهوه گانودرما معرفی کالا فروشگاهی طراحی سایت فروشگاه پکیج رادیاتور در شیراز طاقت بیار